جمعه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۷:۴۵ ب.ظ
بعد "خیلی" وقت...
چه بسیار از ما که پس از گذراندن یک دوره فعالیت سخت و طاقت فرسا در یک
مجموعه و هزینه کردن مقدار زیادی از وقت و
انرژی مان به این نتیجه می رسیم دراین مدت نه تنها در راه آرمان و هدف مان
کار نکرده ایم بلکه امیال و برنامه های مدیر یا مدیران آن مجموعه را پیش
برده ایم و به عبارتی دور خورده ایم.
و چه بسیار اخلاص هایی که به گِل
می نشینند و چه بسا انگیزه های جوشانی که فروکش می کند و ... اگر چه کار
جمعی همیشه بهتر از کار فردی است، اما این بدان معنا نیست که ما همیشه باید
نیروی پیاده ی کسانی باشیم که نمی دانیم در پس سیاست هایشان چه می گذرد.
شاید
علتی که مقام معظم رهبری به دانشجویان و فعالان فکری و فرهنگی لقب افسر
دادند همین بود که بچه ها به خود بیایند و خود را باور کنند و خودشان پشت
سر فرماندهی کل قوا حرکت کنند و خط خودی و دشمن را بصیرانه تشخیص داده و با
یکدیگر یک جبهه را تشکیل دهند.
اگر خود بچه ها با هم و در کنار هم در
هر قالب هیئتی، کانونی، تشکّلی و ... دست به فعالیت و برنامه ریزی بزنند و
به عبارتی نوکر خود و آقای خود باشند، هرجا احساس کردند خطایی کردهاند، آن
را اندوخته تجربه خود می کنند نه آنکه ناگهان به خود آیند و ببینند صرف
خطای عمدی یا سهوی یک نفر دیگر شده اند.
هرجا نداشته باشند که خرج کنند،
با هم سختی می کشند و با مرارت بیشتر و تلاش افزونتر، جبران بی پولی را می
کنند. نه آنکه چشم باز کنند و ببینند بی پولی اش مال آن هاست و خرّاجی اش
مال یک نفر بالاتر.
اگر یک روز بی اخلاصی به خرج دادند، توبه می کنند و
به دامان خدا برمی گردند نه اینکه ناگهان متوجه شوند که سال ها اخلاص شان
صرف ریاکاری یک عده دیگر شده.
اگر خودمان برنامه بریزیم و خودمان عمل
کنیم و خودمان تجربه بیاندوزیم و البته از تجربه دیگران بهره ببریم، این
برای ما خیلی بهتر است. و خلاصه اگر هوس نکنیم عنوان های گول زننده در
رزومه ی ما باشند، کم کم خودمان انقدر بزرگ می شویم که اسم خودمان نقطهی
درخشندهی رزومهی ما خواهدشد. از ما گفتن بود.